استاد استادان!روزی سنگ هم آب میشود

 

روزی سنگ هم آب میشود

 

صفحه ی اصلی- تماس با ما - طراح قالب

عكس تصادفي

موضوعات

 

داستان شعر تبلیغات هنر گالری عکس sms موزه واقعیت

 

لینک دوستان

 

نادیا
آموزش دروس مطالعات علوم اجتماعي
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کسب درامد با دریافت پیامک و آدرس syedamin.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






زیباترین سایت ایرانی
جدید ترین سرویس وبلاگ
زیبا ترین قالب های وبلاگ
نازترین سایت ایرانی

 

آرشيو

 

دی 1391

 

نويسنده

 

ANML

 

آمار سايت

 

»
»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin

  اين وبلاگ را صفحه خانگي خود كن !  به مدير وبلاگ ايميل بزنيد !  ذخيره كردن صفحه!  اضافه کردن اين وبلاگ به علاقه منديها!  لينک RSS 
site map site map ror html site map
  Add to Technorati

 

 كد جاوا

 


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 278
بازدید کل : 24551
تعداد مطالب : 43
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


 

تبليغات


محل قرار گیری کد های بنر

استاد استادان!

نويسنده : ANML

جمعی از شاگردان جدید مدرسه شیوانا همراه او از راهی می‌گذشتند. برای استراحت زیر درختی اطراق کردند. در این هنگام جوانی را دیدند که مادر پیرش را به کول گرفته و می‌برد. بعضی از شاگردان به جوان خندیدند و او را مسخره کردند. اما آن جوان بی‌اعتنا به سروصدای شاگردان به راه خود ادامه داد و از آن‌ها دور شد.

شیوانا ساکت بود و هیچ نمی‌گفت. یکی از شاگردان برای آن که حرفی زده باشد گفت: “به نظر شما درس ما در مدرسه تمام می‌شود؟ و می‌توانیم به مقام استادی برسیم؟”

شیوانا تبسمی کرد و گفت: “وقتی بتوانید مانند این جوان به تمسخرهای اطرافیان بی‌اعتنا باشید و کاری را که می‌دانید درست است انجام دهید و ذره‌ای به نظر مسخره کننده‌ها اهمیت ندهید؛ هر وقت به این درجه از اعتماد و عزت‌نفس رسیدید، بدانید که دیگر نیازی نیست در مدرسه بمانید. می‌توانید به سراغ زندگی خودتان بروید و بقیه درس‌ها را از زندگی بیاموزید!

این جوانی که شما دیدید قبلا یکی از شاگردان نخبه مدرسه بود. هر هنر و مهارتی را به سرعت یاد می‌گرفت و اگر در مدرسه می‌ماند می‌توانست استاد استادان شود. اما چون مادرش نیاز به تیمار داشت، درس و مشق را رها کرد و به خدمت مادر بیمار و تنهایش همت گماشت. الان که او و بی‌اعتنایی‌اش را دیدم متوجه شدم که او دیگر نیازی به ادامه حضور در مدرسه ندارد. او همین الان استاد استادان شده است!”


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





لينک ثابت |دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |



درباره ما

 

چي بگم به عشقم ؟!! به عشقي كه من عشقش نيستم !! به عشقي كه نميدونه عشق چيه!! به عشقي كه عاشقي رو به مسخره ميگيره !! به عشقي كه ميگه عاشق ها ديوانه اند !! اري ديوانه ام !! اگه ديوانه نبودم عاشق كسي كه عاشقم نيست نمي ماندم !!!! به وبلاگ من خوش امديد نظر يادتون نره دوستان...

 

پيوند روزانه

 

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

نازترین سایت ایرانی
زیباترین سایت ایرانی

زیبا ترین قالب های وبلاگ
زیباترین ها
عکسهای خارجی

 

 

جستجو

 

Google
  
            
     در كل اينترنت
     در اين سايت

 

سرویس دهنده

 


Www.LoxBlog.Com

 

Copyright © 2010

Powered by: LoxBlog.Com|designer: NazTarin.Com